کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



زبانحال حضرت رباب شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام

شاعر : محمد جواد شیرازی     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن     قالب شعر : غزل    

انـگـار عـلـی مـادر تو شـیـر ندارد            گریه نکن این قـدر که تأثـیر ندارد

بی‌حال شدی و دل من ریخته برهم            درمانـده شده فـرصت تأخـیر ندارد


می‌گیرم از این قوم کمی آب برایت            بابای تو ترس از غـمِ تحـقـیر ندارد

ای مردم کوفه پسرم تشنۀ آب است            این کودک عطشان که تقصیر ندارد

یک مرد بیـاید بـبرد غـنچـۀ من را            آبـش بـدهـد... مـادر او شیـر ندارد

گفتند: "حسین آمده خود آب بنوشد"            یک جرعۀ آب این همه تفسیر ندارد

ای حرمله این بچه سرِ جنگ ندارد            این کودک بی‌شیر که شمشیر ندارد

تیری که به عباس زدی؟! وای خدایا            این غـنچۀ من طاقت آن تیـر ندارد

شادی نکنید این همه که مادرش افتاد            شیر خواره زدن این همه تکبیر ندارد

در خیمه رباب از غم او با دل خونین            کاری بجز اشک و غم شبگیر ندارد

گیرم که شکسته شده، بعد از علی‌اصغر            ...گهواره دگر حاجت تعـمیر ندارد

خوابش شده دامادی اصغر ولی انگار            خواب دل هجران زده تعـبیر ندارد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی تغییر داده شد؛ زیرا بیچاره خواندن اهل بیت روضه و مرثیه نیست بلکه توهین است.

ای مردم کوفه پسرم تشنۀ آب است            این کودک بیچاره که تقصیر ندارد

بیچاره ربابه جگرش سوخت و دیگر            کاری بجز اشک و غم شبگیر ندارد

با توجه به اینکه تصریح بر شش ماهه بودن در کتب تاریخی متقدم و معتبر نیامده است و این موضوع برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ذخیرة الدارین آمده است لذا بیت زیر تغییر داده شد، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

ای حرمله این بچه سرِ جنگ ندارد            شش ماهۀ بی‌شیر که شمشیر ندارد

تیری که به عباس زدی؟! وای خدایا            شش ماهۀ من طاقت این تیـر ندارد

شادی نکنید این همه که مادرش افتاد            شش ماهه زدن این همه تکبیر ندارد

شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام ( حالات حضرت رباب )

شاعر : حسین غلامی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

آسـمان تـشـنه، اشک‌ها جاری            چـشم‌ها شور و زخـم‌ها کاری

در بـیـابـان خشک و سـوزانی            مـاهـی تـشـنـه در بـغـل داری


دست و پا می‌زند نگـاه فـرات            آه بــاران، چـرا نـمـی‌بـاری؟!

کـودکـی تـشـنـه بـاشـد امـا تـو            دست را روی دست بگذاری؟!
تـشـنـگـی، دلـهـره، پـریـشـانی            یک زن و این هـمه گرفـتاری
بـــه فـــدای دل پـــریــشــانـت            این تویی که در اوج ناچـاری
مـی‌روی مـثـل مــادر مـوسـی            کـودکـت را به نـیـل بـسـپاری
دل به دریا زده است چشمانت            مــی‌کـنــی بـــاز آبــــروداری
آه بـانـو، چـقـدر دشـوار اسـت            در خودت گـریه را نگهـداری
آیت الکـرسی است روی لـبت            در دلـت حـرف‌های بـسـیاری
"وَ مِنَ الـماءِ کُـلُّ شَی ءٍ حَـیّ"            که حسین است زندگی ...آری

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی تغییر داده شد بر خلاف آنچه به غلط رایج شده است زمین کربلا بین دو شط قرار ندارد بلکه هم دجله و هم فرات هر دو در شرق کربلا قرار دارند حتی خود رود فرات هم ۴۰ کیلومتر با کربلا فاصله دارد و از ۴۰ کیلو متری کربلا یعنی محدودۀ پل مصیب نهر علقمه از فرات منشعب شده و به کربلا می آید.

در مـیـان دو رودِ ســرگـردان            مـاهـی تـشـنـه در بـغـل داری

شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام

شاعر : رضا حاج حسینی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

زخم را اینبار بر قلب پدر می‌خـواستـند           مـادر بی‌تاب را بی‌تـاب‌تـر می‌خواستـند

این هدف انگار با اهداف دیگر فرق داشت           که برایش تیـر انـداز قـدر می‌خـواستـند


دشمن نـام عـلـی بـودند... ورنه چـلـه‌ها           تیرشان تک شعبه هم می‌شد اگر می‌خواستند

تیغ های ظالم بی‌رحم، خـون می‌ریخـتـند           نیزه‌های وحشی خونخوار، سر می‌خواستند

از کـبوتـرها کـبـوتروار تر پـرواز کرد           گرچه او را کودکی بی بال و پر می‌خواستند

: امتیاز

شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام

شاعر : محمد مهدی خانمحمدی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

مگر که گریه کـند چاه زمـزمی دیگر            که خشک مانده لب ذبح اعظمی دیگر

امید، مشک عمو بود و هر کسی می‌گفت            رباب گریه نکن صبر کن کمی دیگر


عـمودِ خیمه رطب‌های تـازه می‌ریزد            اگـر اراده کـنـد بــاز مـریـمـی دیـگـر

ولی رباب که سر گرم ذکر یارب بود            غمی نداشت بخـواهد خـدا غمی دیگر

دل از تـمامی عـالـم بُـرید و با لبخـنـد            روانه کرد عـلـی را به عـالـمی دیگر

رباب آب شد اما علی که آب نخواست            سه جرعه آمد و نوشید مرهمی دیگر

دو دست خالی خود را تکان تکان می‌داد            که جز خیال علی نیست همدمی دیگر

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت قاسم علیه السلام

شاعر : علی مشهوری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : 0

خورشید تـیـره با رخ او زرد می‌شود            یک کوه نار پیش رخش سرد می‌شود

رنگ تمام جنگ جمل دیـده‌های دشت            بـا گـفـتـن انابـن حـسـن زرد می‌شـود


پیروز رزم بی‌شک و تردید قاسم است            وقتی که دشت مـاریه پُر گرد می‌شود

تا تیغ را بروی سرش بُرد عمه گفت:            دارد گـل بـــرادر مـن مــرد مـی‌شـود

در این میان بگوش صدای عمو رسید            ذکـر حـسین فـاطـمـه بـرگـرد می‌شود

ناگه در این حماسۀ زیبا و پر خروش

فـریـادهای فـاطـمـتـا مـی‌رسد بگـوش

تیغ عدو به فرق سرش جا گرفت و بعد            آن قطره نیز راه به دریا گرفت و بعد

بــاران تـیـرهـا بـه تـن او شـدیــد شـد            از تیر لاله‌های تنش بو گرفت و بعد

همچون پرنده‌های شکاری به او رسید            ارباب عشق دست به زانو گرفت و بعد

قـاسـم به روی دامن سـلـطـان کـربـلا            از هرچه جز عموی خودش رو گرفت و بعد

در لحظه‌ای به پیش عمو بود و هیچکس

او روی دامـن پــدر افــتــاد از نــفـس

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر تغییر داده شد

سنگ عدو به گوشۀ ابرو گرفت و بعد            یک نیزه جا به داخل پهلو گرفت و بعد

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه و محققین مقتل جامع تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، درترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

مثل ضریح،جسم مشبَّک مشبَّک است            با سم اسب پیکر او خو گرفت و بعد

زبانحال حضرت قاسم علیه السلام با سیدالشهدا علیه السلام

شاعر : آرش براری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

سیزده سال است هرجا غصه‌ام را دیده‌ای           زودتر از دیگـران حال مرا پـرسـیده‌ای
مثل خورشیدی به روی ماه من تابیده‌ای           بیـشـتر از بچه‌های خود مرا بـوسـیده‌ای


حس نکردم که یتیمم با تو در این سال‌ها
هم عـمو بودی برایم هم پـدر این سال‌ها

نجمه آورده لباس پاک و خوشبـوی مرا           خواهر تو شانه کرده ‌ای عمو موی مرا
آبـرو دارم زمـین نـنـداز پس روی مـرا           راستی! دیدی تو حرز روی بازوی مرا؟

لطف کن این بار آخر هم مرا اکبر بدان
همچو او اذنم بده؛ از درگهت من را مران

مست هم هـستـند در آغـوش هم افتاده‌ها           می‌خـورد بر یکـدگر لبهـای جـام باده‌ها
کار دشواری است این دل کندن از دلداده‌ها           درد دل‌های عـمـوهـا و بــرادر زاده‌هـا

قلبم از جا کنده شد قبل از سفر گریه نکن
ای عمو از حال رفتی اینقدر گریه نکن

نه فـقـط مردان ما کشته شدن را دیده‌اند           بچه‌هامان جـنگهای تن به تن را دیده‌اند
پیش خود گفـتند قبلا خشم من را دیده‌اند           عده‌ای که در جمل جنگ حسن را دیده‌اند

می‌گذارم بر سر خود تاج شاهـنـشـاه را
نصفـۀ عـمامه‌ای پوشانده نصف مـاه را

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن تغییر داده شد، همانگونه که بسیاری از علما و مراجع در کتب: جلاءالعیون ۵۶۹؛ منتهی الآمال ۴۴۹؛ نفس المهموم ۲۸۳؛ لؤلؤ ومرجان ۲۱۵؛ اربعین الحسینیه ۱۳۸؛ قاموس الرجال ۸/۴۶۶؛ فواید المشاهد ۵۱؛ تحقیق درباره اوّل اربعین ۶۸۴؛ تنقیح المقال ۲/۱۹؛ حماسه حسینی ۳/۲۵۵؛ کبریت احمر ۳۸۴؛ مقتل تحقیقی ۱۸۰؛ مقتل جامع ۱/۱۱۹ و .... نوشته ­اند ازدواج حضرت قاسم با دختر امام حسین  تحریفی است و این قصۀ جعلی برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضة الشهدا بدون هیچ سندی تحریف شده است. ضمناً در استفتاعی که از حضرات آیات عظام سیستانی، خامنه ای و فاضل لنکرانی صورت گرفته است آنها نیز ضمن نادرست خواندن این داستان جعلی و خیالی؛ خواندن آن را جایز ندانسته اند. (جامع المسائل ج۲ ص۶۲۰ و ۶۲۴) جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

نجمه آورده لباس پاک و خوشبـوی مرا           دختر تو شانه کرده ‌ای عمو موی مرا

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن تغییر داده شد؛ موضوع نامه امام حسن برای اذن جنگیدن حضرت قاسم در هیچ کتاب معتبری نیامده است و این قصۀ جعلی برای اولین بار در قرن دهم در روضة الشهدا جعل شد و هیچ سندی هم ندارد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

مطمئن هستم که این نامه برایت آشناست؟           دست رد دیگر نزن این دست خط مجتبی است

بند زیر به دلیل ایراد های متعدد روایی، تاریخی، محتوایی و سکت شعر در مصرع چهارم کلاً حذف شد.

بـا مـژه‌هـایـم تـمام دشـت را جـارو زدم           من برای تو به هرچه سنگ میشد رو زدم
یابن زهـرا جای تو بر نیـزه‌ها پهلو زدم           نـاگـهـان افـتـادم روی زمـیـن زانـو زدم

راه تو حق است پس باید به راهت جان دهم
اسبها را دور کن شاید که راحت جان دهم

زبانحال حضرت قاسم علیه السلام با سیدالشهدا علیه السلام

شاعر : حسین ایمانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مثنوی

می‌کـشـی آه و دلِ شـاهِ وفـا مـی‌لـرزد            تو اگر حکم کنی عرشِ خـدا می‌لرزد

اذن میدان بده بر قـاسم خود ای دلدار            این یـتـیمِ حـَرَمَت را به خـدایت بسپار


آب که نیست کمی پُشتِ سَرَم اشک بریز            تو امـیرِ حرمی بیـن حرم اشک بریز

قـاسم ابن حـسن ابن عـلی‌ام… می‌آیـم            لشکرِ کـوفه بدان حـیـدری‌ام… می‌آیم

می‌رسـم تا بـزنـم لشـکرتان را بَر هم            می‌کشم ریز و درشت و یَلِتان را دَرهم

کوچه‌ای ساخـته‌اید و رهِ من می‌بـندید            سنگ انداختـه و دورُ و بَرَم می‌خندید

کـینۀ خیـبر و بغضِ اُحُد و بُخلِ غدیر            همگی جمع شد و خورد زمین بچۀ شیر

عقده‌های جَمَل و کوچۀ تنگ و صفّین            شد بلا تا که بیُفتم به زمین، وای حسین

نَـفَـسَـم تـنـگ شـده شـاهِ کَـرَم زود بـیا            مـثـلِ مـادر شده پهـلـو و پَـرَم زود بیا

دارد از پنجۀ کین مویِ سَرم می‌ریزد            پیـکرم را نَـبَـری بال و پـرم می‌ریزد

بِبَر این پیکرِ بی‌جان و رَمق از میدان            گریه کن ناله بزن آه عمو ندبه بخوان

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن تغییر داده شد؛ موضوع نامه امام حسن برای اذن جنگیدن حضرت قاسم در هیچ کتاب معتبری نیامده است و این قصۀ جعلی برای اولین بار در قرن دهم در روضة الشهدا جعل شد و هیچ سندی هم ندارد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

دستخـطِّ پدرم بر رویِ چشمت بگـذار            این یـتـیمِ حـَرَمَت را به خـدایت بسپار

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن داستان جعلی ارزق شامی حذف شد؛ این قصه برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضة الشهدا بدون هیچ سندی جعل شده است.

پسرِ شاهِ کـریـمـم دو جهـان در مُـشتم            شرحِ جاءَالحـقـم و ارزقِ شامی کُشتم

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه و محققین مقتل جامع تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، درترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است.

مَرکبی نیست که از رویِ تَنَم رد نشده!            با اباالفضل مگر قاسمت هم قد نشده؟!

باز با زخمِ زبان بر دلِ ما چَنگ زدید            سنگ برداشته و یک کوچۀ تنگ زدید

کوچه‌ای ساخته‌اید و راهِ من می‌بـندید            سنگ انداختـه و دورُ و بَرَم می‌خندید

مدح و شهادت حضرت قاسم علیه السلام

شاعر : عباس احمدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

شکر خـدا که نـور ولایت به ما رسید            الـطـاف خـانـدان کـرامت به ما رسید

وقتی برای خون خدا نوحه خوان شدیم            بـالاتـرین مـقـام عـبـادت به مـا رسـید


اسـلام را مـحـرم او زنـده کرده است            این نکته هم ز پیر طریقت به ما رسید

روز ازل که مـوسِم تـقـسیم رزق بود            از آن میانه، ذکر مصیبت به ما رسید

اشکی چکید و این دل تیره شفا گرفت            تا قطره‌ای ز زمزم تربت به ما رسید

ذکر لبان ما  صف محشر بوَد: حسین            بعد از هزار سال که نوبت به ما رسید

ما نـوکـران فـاطـمـه‌ایم و عجب مدار            روزی اگر مـقام شـفاعت به ما رسید

مَـسـتـیـم ما ز بادۀ "احلی من العَـسل"            اینگونه شد که شهد شهادت به ما رسید

از نـحــوۀ مــبــارزۀ پـــور مـجـتـبــی            راز وفا و عزّت و غیرت به ما رسید

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه و محققین مقتل جامع تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، درترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

از نـالـۀ یـتـیـم حـسـن زیـر سـمّ اسـب            راز وفا و عزّت و غیرت به ما رسید

زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت قاسم علیه السلام

شاعر : مهدی مقیمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

کـربـلا، نایبِ سـردار جـمـل‌ها شده‌ای            افـتخار علی و حضرت زهـرا شده‌ای

تو که از کودکی‌ات در نظرم شیرینی            دمِ رفتن به نظر می‌رسد احلی شده‌ای


جـلـوی چـشـم حرم چـند قـدم راه برو            چـقـَدَر مـثـل عـلـی‌اکـبـر لـیـلا شده‌ای

به رخِ کوفه کـشـیدی هنـر رزمت را            باعث دلخـوشی و حـیرت سقا شده‌ای

نیزه‌ها بین همه دست به دستت کردند            با یکی خورده زمین با دگری پا شده‌ای

دشمن از شاخه گـل یـاسـمنم را چـیده            بی‌سبب نیست اگر بوی حسن پیچـیده

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه و محققین مقتل جامع تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، درترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

نعلِ مرکب به گمان کار خودش را کرده            مثل سقای حرم خوش قد و بالا شده‌ای

سنگـبـاران شـدی و بـاعـث یـادآوریِ            تـیـر بـاران شـدنِ پـیـکـر بـابـا شده‌ای

نیزه‌ها بین همه دست به دستت کردند            با یکی خورده زمین با دگری پا شده‌ای

مدح و شهادت حضرت قاسم علیه السلام

شاعر : زهرا بشری موحد نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن قالب شعر : غزل

اینبار طوفانی به سوی دشت، عازم بود            سهم حسن از کربلا، غوغای قاسم بود

عطر مدینه لا به لای گیسوانش داشت            از بچـه‌های کـوچـه‌های آل‌هـاشـم بود


از روز تـشـیـیع پـدر تا کـربلا بـارید            باران تیر عشق یک ریز و مداوم بود

پیراهنش غارت شد اما این که چیزی نیست            وقتی که انگشت عمو هم از غنائم بود

سر را جـدا کردند اما عـمه می‌پرسید            آیا برای بـردن سـر، نـیـزه لازم بود؟

زینب که روی نیزه هفتاد و دو سر دیده است            در کودکی تشییع مفقود الاثر دیده است

: امتیاز

شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

گل بود و جز به شبنم اشکش وضو نداشت            جز روی باغبان دل شب آرزو نداشت

رخـساره‌اش حـکـایت بازار شام کرد            با آن لباس حـاجـت راز مگـو نداشت


چـشمش اگرچه بر در ویرانه باز بود            معلوم شد ز حرکت دستش که سو نداشت

آن پا که زخـم آبـله‌اش لب گشوده بود            چون پای عمه‌اش رمق جستجو نداشت

کار از حنا و شانه کـشیدن گذشته بود            گویی به زیر معجر صد پاره مو نداشت

در زیـر تـازیـانـه امـانـش بـریـده بود            می‌خواست ناله‌ای کند اما عمو نداشت

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد؛ موضوع نان و خرما صدقه دادن یکبار در کوفه اتفاق افتاده است که آن هم مستند نیست.  جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

آنـجـا اگر چه نان تـصدّق حـراج بود            از بس گرسنه بود، به رو رنگ و رو نداشت

شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها

شاعر : محسن عرب خالقی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

از نیمه شب گذشته و خوابش نبرده بود           آن کودکی که از غـم او سالخورده بود

در گـوشـۀ خـرابـه، به جـای سـتـاره‌هـا           تا صبح، زخم‌های تنش را، شـمرده بود


از ضعف، نای پاشدن از جای خود نداشت           آخر سه روز بود، كه چیزی نخورده بود

با دست های كوچـكـش، آرام و بـی‌صدا           از فرط درد، بازوی خود را فشرده بود

این نیمه جان مانده هم از، لطف زینب است           ورنـه هـزار مـرتـبـه در راه مُـرده بود

پیش از طلوع، بانوی گوهر شناس شهر           آن گـنـج را به دست خـرابه سپـرده بود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر جهت انطباق بیشتر با روایات معتبر تغییر داده شد جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

از نیمه شب گذشته و خوابش نبرده بود           طفل سه ساله‌ای كه، دگر سالخورده بود

زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر بابا

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

من آن شمعم که آتش، بس که آبم کرده خاموشم           همه کردند غیر از چند پروانه، فراموشم

اگر بیمار شد کس، گل برایش می‌برند و من           به جای دسته گل باشد سر بابا در آغوشم


پس از قتل تو ای لب تشنه، آب آزاد شد بر ما           شرار آتش است این آب بر کامم، نمی‌نوشم

تو را در بوریا پوشند و جسم من کفن گردد!           به جان مادرت، هرگز کفن بر تن نمی‌پوشم

ز زهرا مادرم خود یاد دارم رازداری را           از آن رو صورت خود را ز چشم عمه می‌پوشم

دوباره از سقیفه دست آن ظالم برون آمد           که مثل مادرم زهرا ز سیلی پاره شد گوشم

اگر گاهی رها می‌شد ز حبس سینه فریادم           به ضرب تازیانه قاتلت می‌کرد خاموشم

فراق یار و سنگ اهل شام و خنده دشمن           من آخر کودکم این کوه سنگین است بر دوشم

سپر می‌کرد عمه خویش را بر حفظ جان من           نگردد مهربانی های او هرگز فراموشم

دو چشم نیمه بازت می‌کند با هستی‌ام بازی           هم از تن می‌ستاند جان هم از سر می‌برد هوشم

بود دور از کرامت گر نگیرم دست میثم را           غلام خویش را گر چه گنه کار است، نفروشم

: امتیاز

زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر بابا

شاعر : امیر عظیمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

من از این بازی دنـیا گـله دارم بابا            دل خون از سفر و فاصله دارم بابا

جای خلخال در این راه پُر از شمر و سنان            دور پـاهـام چـرا سـلـسـله دارم بابا


من که با پای پـیـاده نـدویدم هـرگز            زیـر پـایـم چـقـدر آبــلـه دارم بـابـا

چشمت از خرمن موهام اگر کرده سوال            دو سه تا سوخته گیسو بله دارم بابا

محرمی نیست در این بادیه جز عمه و من            تـرس از بی‌کـسی قـافـلـه دارم بـابا

با یتیمی من این حرمله شوخی کرده            من چه مقدار مگر حوصله دارم بابا

عمه‌ام نیز شبی رو به نجف کرده و گفت            من دلی سوخته از حرمله دارم بابا

: امتیاز

زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها قبل از شهادت

شاعر : قاسم نعمتی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

مرغ بسمل شده‌ای بال و پرش می‌سوزد            کودکی زندگی‌اش در نظرش می‌سوزد

دخـتری که وسط خـیـمه‌ای گیر افتاده            اولین شـعـله که آید سپـرش می‌سوزد


سپرش سوخـتـه و چادرش آتش گیرد            تا تکانی بخورد موی سرش می‌سوزد

بعد از آن قائله دیگر کمرش راست نشد            اثر سوخـتـگی دور و برش می‌سوزد

تا رسـد قـطـره اشـکی سر زخم گونه            ناگهـان گوشه چشمان ترش می‌سوزد

شـده‌ام مثـل‌‌ هـمان مـادر محزونی که            هـمـه شـهـر ز آه سـحـرش مـی‌سوزد

عمه؛ آن شب که مرا روی هوا می‌آورد            ریشۀ موی سرم بین اثـرش می‌سوزد

تـا تــرک‌هـای لـب تـشـنـۀ بـابـا دیـدم            جگرم گفت: هنوزم جگرش می‌سوزد

بعد از آنی که لبانـم به لـبانش چـسبید            سینه‌ام از نفس شـعـله ورش می‌سوزد

: امتیاز

زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر بابا

شاعر : یوسف رحیمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

بر نیـزه‌هـا از دور می‌دیـدم سرت را            بابا! تو هم دیدی دو چشم دخترت را؟

چـشـمانـم از داغ تـو شد بـاغ شـقـایق            در خون‌‌ رها وقتی که دیدم پیکرت را


ای کاش جای آن همه شمشیر و نیـزه            یک بار می‌شد من ببوسم حنجرت را

بـابـا تو که گـفـتی به ما از گوشـواره            هـمراه خود بردی چرا انگـشـترت را

یـک روز بــودم یــاس بـاغ آرزویـت            حـالا بـیـا با خـود بـبـر نـیـلـوفـرت را

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن داستان قصۀ افتادن حضرت رقیه از ناقه و .... حذف شد، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

با ضرب سیـلـی تا که افـتـادم ز ناقـه            دیـدم کـبـودی‌هـای چــشـم مـادرت را

زبانحال عبدالله بن حسن علیه السلام قبل از شهادت

شاعر : آرش براری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مثنوی

یازده سال است دستت هست در دستم عمو           یازده سال است در آغوش تو هستم عمو

هـر کجا افـتاده‌ام از پـا صدایت کـرده‌ام           بـارها جـای عـمو بابـا صدایت کـرده‌ام


تو هـوای بـچـه‌های مجـتـبی را داشـتـی           هیچ فرقی بین من با دخـترت نگـذاشتی

راحت و آسوده در آغـوش تو خوابیده‌ام           گـاه دلـتـنگ پـدر بودم تو را بـوسـیده‌ام

می‌نشـستی می‌نـشستم زود روی دامنت           داشت عطر فاطمه بوی خوش پیراهنت

بعـد بـابـای شهـیـد خـود شـدم دلـبـنـد تو           تو شدی بابای من، من هم شدم فرزند تو

بین آغـوشت عـمـوجان جای عبدالله شد           اینچنین شد کُـنـیه‌ات "بابای عـبدالله" شد

تو بغل کردی مرا هروقت که خسته شدم           اینچنین شد من به آغوش تو وابسته شدم

پس چـرا حالا مـیـان قـتـلگـاه افـتاده‌ای؟           پس چرا بر سینۀ خود شمر را جا داده‌ای؟

پس چرا من را از آغوشت جدا کردی عمو؟           به دلم افـتاده دیگر بر نـمی‌گردی عـمـو

عـمّه! دارد تیر می‌آید به سوی سینه‌اش           وای دارد می‌نشیند شمر روی سیـنه‌اش

عمه! جان مادرت دست مرا محکم نگیر           دست‌های کوچکم را هیچ دست کم نگیر

گـفـته بابـایـم که تا آخر بـمانـم با حسین           گفته بابایم که "لا یـومَ کیومکْ یاحسین"

سـیـنـه‌ام را روبه روی تـیـرها می‌آورم           دست خود را زیر این شمشیرها می‌آورم

از میان این هـمه لـشگـر به سخـتی آمدم           آخرش هم بین آغوش تو دست و پا زدم

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف شد؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

تیری آمد بین آغوشت سرم را قطع کرد           "دوستت دا..." تیر حرف آخرم را قطع کرد

عمه‌ام گـفـته گـلـویت را ببوسم ای عمو           حرمله نگذاشت رویت را ببوسم ای عمو

زیر سم اسب هاشان پیکرم پاشیده است           مثل قاسم سینه‌ام به سینه‌ات چسبیده است

شهادت حضرت عبدالله بن حسن علیه السلام

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

کودکی کم سنّ و سال اما دلیری دلبخواه           حق شناس و حیدری! سرور، سرآمد، سربراه

سخت مـشتاقِ نبرد و ارث بُـرده از پدر           در وجود او شجاعت کوه بود و ترس، کاه


پـایِ روضه می‌رود با یـادگارِ مـجـتـبیٰ           پیش از عاشورا، شبِ پنجم میانِ قـتلگاه

رفت از خیمه شتابان؛ سمتِ میدان بی‌هوا           عمه حیران شد! کشید از عمق جان یکباره آه

وای بر دستی که می‌انداخت سمتش نیزه را           شد مواجه با بلا، بر خاک، طفل بی گناه

لااقل ایکاش قدری اهل فن بودند و رزم           وای از شمـشیرها با ضربه‌هایی اشتـباه

قـاتل او خـنـده‌های شمـر و تیـرِ حـرمله           زهر شد سهم پـدر! کـنج مدیـنه، بی‌پـناه

او حسن زاده ست و تابوتِ تنش شد غرقِ تیر           رفت رنگ خون به خوردِ لَختیِ موی سیاه

بی‌رمق بود از نفس افتاده بود و بیقرار           گفت با حالِ پریشان آسمان، روحي فِداه

آخرین یار عـمـو مـردانه در آغـوش او           چشم‌ها را باز کرد و بست! قدرِ یک نگاه

پیش از اینها گفته بود از«لا أُفارق عمّی» و           شد برایِ حرف او خونِ سراپایش گواه!

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر جهت انطباق با اصل روایت معتبر تغییر داده شد

با شتاب آمد عـمـو بالاسرِ عـبـدٱلـلـَهـش           چشم‌ها را باز کرد و بست! قدرِ یک نگاه

زبانحال عبدالله بن حسن علیه السلام قبل از شهادت

شاعر : مجتبی خرسندی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مثنوی

مـن یـتــیــمـم ولـی پــدر دارم            دست لطف عـمـو به سر دارم

رفته میدان عمو و از دوریش            دل خـون و دو چـشـم تر دارم


دست من را رها کن ای عـمّه            بـــه خـــدا نـیّـت ســـفــر دارم

نـگــرانــم نـبــاش مـن مَــردَم            من کجا ترسِ از خـطـر دارم؟

در رگم خون فاتح جـمل است            نــوۀ شـــیــرم و جــگــر دارم

مـی‌روم تــا فــدای او بــشــوم            مـن بـرای عـمــو ســپـر دارم

سـمـت مـیـدان دویـد امـا، آه...            لـشـکــر بـی‌حـیـا و عـبـدالـلـه

دیـد در انـتـهـای یـک گــودال            گوییا رفته است عـمو از حال

آمــد و بـر سـر عــمــو افـتـاد            رجــز عــاشـقــانـه‌ای سـر داد

این عموی من است، بی‌کس نیست            می‌زنیدش، مگر گناهش چیست؟

بُــرد پــیـش امــام دســتـش را            تیغ یک بی‌مرام دستـش را...

بـاز دســتـی شـکـسـت، یـا الله            روضه را بُرد جـای دیگر، آه

مادری در مصاف یک نامـرد            دست مادر، غلاف یک نامرد

: امتیاز

شهادت حضرت عبدالله بن حسن علیه السلام

شاعر : حسین ایمانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

نـوۀ حـیـدر کَرار وُ پسر خـوانـدۀ شاه            گـفـت لا حــولَ وَ لا قـــوَّة اِلا بـِاالـلـه

کـربـلا زیرِ قَـدم‌هـایِ حـسن می‌لـرزد            یا حـسـن زمـزمـۀ لَـعـلِ اَبـا عـبـدالـله


فاتحِ جنگِ جمل بود که میدان می‌رفت            آیـۀ نَـصرُ مِنَ الله بـخــوان بـسـم الـلـه

کودکِ صحن امـام شهداء مَردی کرد            تَـهِ گـودالْ خـدا گـفـت کـه مــاشـاءَالله

بویِ یاس آمد وُ بویِ حسن وُ بویِ علی            لَـکَ لَـبـیـک حسـین ابن عـلـی ثـارالله

گِـرِۀ کور اگر زنـدگی‌ات خورده بِدان            می‌شـود بـاز به دستانِ هـمـین عـبدالله

ندبه‌خوان باش که در روضۀ او می‌دانم            دیـدنِ یــار مـیــسَّـر شـود ان شــاء الله

: امتیاز

زبانحال عبدالله بن حسن علیه السلام قبل از شهادت

شاعر : حسین ایمانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

مـی‌رسـد ازتـَهِ گــودالْ صـدا واویــلا            عـمّه کُشـتـنـد عـمـو جـانِ مـرا واویلا

جایِ من نیست در این خیمه خداحافظِ تو            نـیـزه از کِـتـف رسیده به کـجا واویلا


اِی عمو مَرد شدم یک تَنهِ میدان زده‌ام            سِپـَری نیست به دستِ تو چرا واویلا

سِـپـَرَت دستِ پـسر خـواندۀ تو شد امّا            پوستی مانده از این دست به جا واویلا

از رویِ سـیـنـۀ دلـدار جُـدایم بُـکُـنـنـد            سیـنـه را می‌شـکـنـد ضربۀ پـا واویلا

بــدنـم زیــرِ سـُمِ اسـب شَـبــیـه بـدَنـت            سـرِ من نـیـزه نـشـین مثـلِ شما واویلا

ساعـتـی مـی‌گـذرد غـارتـیـان می‌آیـند            عـمـّه می‌مـانـد وُ سـیـلـی جـفـا واویلا

ندبه می‌خوانم وُ جان می‌دهم از غمهایت            مجتبی روضه بخوان کرب‌و‌بلا واویلا

: امتیاز